معنی حرکات صورت

حل جدول

لغت نامه دهخدا

حرکات

حرکات. [ح َ رَ] (ع اِ) ج ِ حرکت. (دهار). حرکتها. جنبشها. جنبیدن ها. مقابل سکنات:
حرکاتش همه رهه هنر است
برم از جان من عزیزتر است.
عنصری.
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجهند با ما سخنان بی حسیبت.
سعدی.
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
بزبان خود بگوئی که به حسن بی نظیرم.
سعدی.
وه که از او جور و تندیم چه خوش آمد
چون حرکات ایاز بر دل محمود.
سعدی.
- خوش حرکات. رجوع به همین ماده شود.
- شیرین حرکات. رجوع به همین ماده شود:
فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانند
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی.
سعدی (طیبات).
- امثال:
هر خوش پسری را حرکاتی دگر است.


حرکات موجی

حرکات موجی. [ح َ رَ ت ِ م َ / مُو] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حرکات اندولاتوار. نوعی از حرکات پرتوپلاسمی است که در جهات مختلفه صورت گیرد، مانند حرکاتی که در موهای گردو و پرچم برگ بیدی دیده میشود. رجوع به گیاه شناسی ثابتی صص 82-83 شود.


حرکات اندولاتوا...

حرکات اندولاتوار. [ح َ رَ ت ِ اُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حرکات موجی. رجوع به حرکات موجی شود.


حرکات بدنی

حرکات بدنی. [ح َ رَ ت ِ ب َ دَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) انتقالات محسوسه در بدن. مقابل حرکات نفسانی.


حرکات سته

حرکات سته. [ح َ رَ ت ِ س ِت ْ ت َ / ت ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به حرکات قوافی شود.


خوش حرکات

خوش حرکات. [خوَش ْ / خُش ْ ح َ رَ] (ص مرکب) خوش رفتار. آنکه حرکت و رفتار نکو دارد. آنکه در حرکاتش لغزش نیست. || شیرین حرکات. طناز. || خوش خلق. خوش اخلاق. خوش کردار.


شیرین حرکات

شیرین حرکات. [ح َرَ] (ص مرکب) آنکه حرکات وی دلپذیر باشد. (ناظم الاطباء). خوش ادا. با اطوار و رفتار مطبوع:
فتنه انگیزی و خونریزی و خلقی نگرانند
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی.
سعدی.
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم.
حافظ.
شکَرِ شُکر به شکرانه برافشان حافظ
که نگار خوش شیرین حرکاتم دادند.
حافظ.
خوش هیأت شیرین حرکات خرامان و نازان. (ترجمه ٔمحاسن اصفهان ص 112).
شیرین حرکات است ز بس جلوه ٔنازت
زنبور عسل می کند آن موی میان را.
میرزا معز فطرت (از آنندراج).


حرکات ارادی

حرکات ارادی. [ح َ رَ ت ِ اِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به حرکت ارادی شود.


حرکات افلاک

حرکات افلاک. [ح َ رَ ت ِ اَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به حرکت فلکی شود.


حرکات قسری

حرکات قسری. [ح َ رَ ت ِ ق َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به حرکت قسری شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

حرکات

جنبشها، جنبیدنها

فرهنگ معین

حرکات

جمع حرکت.، جنبش ها، کارها، اعمال. [خوانش: (حَ رَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

حرکات

حرکت

مترادف و متضاد زبان فارسی

حرکات

ادا،
(متضاد) سکنات، رفتار، اعمال، ژست،
(متضاد) اقوال، گفتار

معادل ابجد

حرکات صورت

1325

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری